فکر میکردم قراره امروز روز خوبی داشته باشم اما خداییش واقعاً روز مزخرفی بود.
گندش بزنن که همه چی امروز رفت رو اعصابمون.
بعد از اینهمه مدت ، یه چند روزی یه دل خوش داشتیم که زدن داغونش کردن...
انگار خوشی به ما نیومده... باید همیشه مکافات بکشیم.
آنچنان شوکی بهم وارد شده که تا چند روز حال نمیام.
یه کار بدی کردم الان...
واسه راحت شدن از این حالت رفتم سراغ قرصای قدیمی و نوش جان فرمودم.
حالا تا فردا ظهر لالا میکنمو وقتی هم بیدار شم روحم شاده چون هیچی نمیفهمم... کلاً فکر میکنم زندگی زیباست.
خوبه دیگه حداقل فردا هیچی نمی فهمم... تا بعدش دیگه خدا بزرگه.
امیدوارم هیچ وقت هیچ مشکلی برات پیش نیاد تا مجبور باشی این همه به زمین و زمان گیر بدی و آخرش هم قرص بخوری تا بتونی فراموش کنی ...
مرسی اما...
اگه شانسه گنده ماس بازم پیش میاد...
رسم دنیا همینه...
اصلاْ ذات زندگی همینه!!!